معنی فارسی fingerlet
B1انگشت کوچک یا ظریف.
A small or delicate finger.
- NOUN
example
معنی(example):
فینگرلت به انگشت کوچک یا ظریف اطلاق میشود.
مثال:
A fingerlet is a small or delicate finger.
معنی(example):
او انگشتان کوچکی دارد که برای نواختن پیانو عالی هستند.
مثال:
She has tiny fingerlets that are perfect for playing the piano.
معنی فارسی کلمه fingerlet
:
انگشت کوچک یا ظریف.
