معنی فارسی finick
B1وسواس یا دقت غیرضروری در انتخاب یا انجام کارها.
To be excessively particular or fussy.
- VERB
example
معنی(example):
چرا这么 وسواسی هستی؟ فقط یک مکان برای غذا انتخاب کن!
مثال:
Don't be so finick; just choose a place to eat!
معنی(example):
او همیشه دربارهی کوچکترین جزئیات وسواس دارد.
مثال:
He's always finicking about the smallest details.
معنی فارسی کلمه finick
:
وسواس یا دقت غیرضروری در انتخاب یا انجام کارها.