معنی فارسی fireshine

B1

نور یا درخشش شبیه به آتش که ممکن است ناشی از منابع مختلف نور باشد.

A glow or light resembling that of fire, often produced by various light sources.

example
معنی(example):

غروب خورشید نور آتشینی زیبا بر روی دریاچه ایجاد کرد.

مثال:

The sunset created a beautiful fireshine over the lake.

معنی(example):

شعله شمع در اتاق تاریک نوری آتشینی ملایم ساطع کرد.

مثال:

The candle's flame gave off a gentle fireshine in the dark room.

معنی فارسی کلمه fireshine

: معنی fireshine به فارسی

نور یا درخشش شبیه به آتش که ممکن است ناشی از منابع مختلف نور باشد.