معنی فارسی fitly

B2

به شیوه‌ای مناسب و مناسب برای موقعیت یا شرایط خاص.

Fitly means in a manner that is suitable or appropriate; well-suited for the context.

example
معنی(example):

او به طور مناسب در جلسه صحبت کرد.

مثال:

She spoke fitly during the meeting.

معنی(example):

این لباس به طور مناسب با مناسبت هماهنگ بود.

مثال:

The dress fitly matched the occasion.

معنی فارسی کلمه fitly

: معنی fitly به فارسی

به شیوه‌ای مناسب و مناسب برای موقعیت یا شرایط خاص.