معنی فارسی fixedness

C1

ثبات، عدم تغییر یا انعطاف در چیزی.

The quality of being unchangeable or firmly established.

example
معنی(example):

ثبات باورهای او باعث شد تغییر برایش دشوار باشد.

مثال:

The fixedness of her beliefs made it hard for her to change.

معنی(example):

احساس ثبات در سنت‌های آنها وجود داشت.

مثال:

There was a sense of fixedness in their traditions.

معنی فارسی کلمه fixedness

: معنی fixedness به فارسی

ثبات، عدم تغییر یا انعطاف در چیزی.