معنی فارسی flagless
B1بدون پرچم، وضعیتی که در آن پرچم وجود ندارد.
Without a flag; a description of something that lacks a flag.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پایه بدون پرچم در پارک به بلندای خود ایستاده بود.
مثال:
The flagless pole stood tall in the park.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند تا بنر بدون پرچم را برای سادگی نگه دارند.
مثال:
They decided to keep the flagless banner for simplicity.
معنی فارسی کلمه flagless
:
بدون پرچم، وضعیتی که در آن پرچم وجود ندارد.