معنی فارسی flapperhood
C1حالت یا زندگی سبک فلاپر، معمولاً به همراه پوشش و رفتارهای خاصی که نشاندهنده آزادی اجتماع است.
The state or condition of being a flapper.
- NOUN
example
معنی(example):
حالت فلاپر او در انتخاب لباس و رفتار او مشهود بود.
مثال:
Her flapperhood was evident in her choice of clothing and attitude.
معنی(example):
حالت فلاپر برای بسیاری از زنان جوان نماد آزادی شده بود.
مثال:
Flapperhood became a symbol of freedom for many young women.
معنی فارسی کلمه flapperhood
:
حالت یا زندگی سبک فلاپر، معمولاً به همراه پوشش و رفتارهای خاصی که نشاندهنده آزادی اجتماع است.