معنی فارسی fleeching

B1

عمل کلاهبرداری کردن و هوشیاری دیگران را به چالش کشیدن.

The act of cheating or swindling.

example
معنی(example):

کلاهبرداری یک مشکل رایج در نواحی توریستی است.

مثال:

Fleeching is a common problem in tourist areas.

معنی(example):

مقامات در حال مبارزه با کلاهبرداری هستند.

مثال:

The authorities are cracking down on fleeching.

معنی فارسی کلمه fleeching

: معنی fleeching به فارسی

عمل کلاهبرداری کردن و هوشیاری دیگران را به چالش کشیدن.