معنی فارسی flightily

B2

به صورت سبک و هوایی، با شیوه‌ای شاداب و سرزنده.

In a light, airy manner; in a way that suggests gracefulness or carefree behavior.

example
معنی(example):

او به طور سبک و هوایی در اتاق حرکت کرد، گویی در حال رقصیدن بود.

مثال:

She moved flightily across the room, as if dancing.

معنی(example):

پرنده به طور سبک و هوایی پرواز کرد و از شاخه‌ای به شاخه دیگر رفت.

مثال:

The bird flew flightily, darting from branch to branch.

معنی فارسی کلمه flightily

: معنی flightily به فارسی

به صورت سبک و هوایی، با شیوه‌ای شاداب و سرزنده.