معنی فارسی flintily
B1فلینتیلی به معنای بیاحساس و قاطعانه صحبت کردن است.
In a manner that is sharp, unemotional, or curt; resembling the hardness of flint.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور فلینتی پاسخ داد و هیچ احساسی نشان نداد.
مثال:
She replied flintily, showing no emotion.
معنی(example):
کلمات او که به طور فلینتی بیان شده بود، مخاطبان را شگفتزده کرد.
مثال:
His flintily spoken words left the audience stunned.
معنی فارسی کلمه flintily
:
فلینتیلی به معنای بیاحساس و قاطعانه صحبت کردن است.