معنی فارسی flocoon

B1

حالت محافظتی که یک حشره برای انتقال به مرحله بعدی می‌سازد.

A protective casing formed by an insect during its development.

example
معنی(example):

کرم ابریشم قبل از تبدیل شدن به پروانه یک کُوکُن تشکیل داد.

مثال:

The caterpillar formed a flocoon before becoming a butterfly.

معنی(example):

آنها یک کُوکُن را که از شاخه آویزان بود، پیدا کردند.

مثال:

They found a flocoon hanging from the branch.

معنی فارسی کلمه flocoon

: معنی flocoon به فارسی

حالت محافظتی که یک حشره برای انتقال به مرحله بعدی می‌سازد.