معنی فارسی fondlings

B1

نوازش‌ها، به ویژه با محبت به حیوانات یا افراد دیگر.

Acts of fondling or affection, often associated with animals or loved ones.

example
معنی(example):

نوازش‌های بچه‌گربه‌ها تماشایی بودند.

مثال:

The fondlings of the kittens were adorable to watch.

معنی(example):

او نوازش‌های بچه‌سگ‌ها را روی دوربین ثبت کرد.

مثال:

She caught the fondlings of the puppies on camera.

معنی فارسی کلمه fondlings

:

نوازش‌ها، به ویژه با محبت به حیوانات یا افراد دیگر.