معنی فارسی fondnesses

B1

علاقه‌ها و محبت‌ها نسبت به اشیاء، فعالیت‌ها یا افراد.

Affections or inclinations towards various things or people.

example
معنی(example):

او علاقه‌های زیادی به انواع مختلف موسیقی دارد.

مثال:

He has many fondnesses for different kinds of music.

معنی(example):

علاقه‌های او شامل نقاشی و کوهنوردی است.

مثال:

Her fondnesses include painting and hiking.

معنی فارسی کلمه fondnesses

:

علاقه‌ها و محبت‌ها نسبت به اشیاء، فعالیت‌ها یا افراد.