معنی فارسی foodlessness

B1

وضعیتی که در آن غذا وجود ندارد یا به اندازه کافی در دسترس نیست.

The condition of being without food; the absence of food.

example
معنی(example):

غیر موجودیت غذا می‌تواند به مشکلات سلامتی منجر شود.

مثال:

Foodlessness can lead to health issues.

معنی(example):

آن‌ها در تلاش هستند تا غیر موجودیت غذا را در جامعه حذف کنند.

مثال:

They are working to eliminate foodlessness in the community.

معنی فارسی کلمه foodlessness

:

وضعیتی که در آن غذا وجود ندارد یا به اندازه کافی در دسترس نیست.