معنی فارسی foredeem
B1پیشاپیش با قضاوت یا ارزشیابی درست کردن.
To deem something in advance; to assess something beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم به پیشاعتبارگذاری سرمایهگذاری خود گرفت تا بازدهی بهتری در آینده داشته باشد.
مثال:
She would foredeem her investment to ensure better returns later.
معنی(example):
آنها نیاز داشتند تا اموال خود را پیشاعتبارگذاری کنند تا تأمین مالی کنند.
مثال:
They needed to foredeem their assets to secure funding.
معنی فارسی کلمه foredeem
:پیشاپیش با قضاوت یا ارزشیابی درست کردن.