معنی فارسی forefeeling
B1حس پیشبینی دربارهی یک اتفاق یا واکنش در آینده.
A sense or feeling about something that will happen in the future.
- NOUN
example
معنی(example):
احساس او درباره این رویداد دقیق از آب درآمد.
مثال:
His forefeeling about the event proved to be accurate.
معنی(example):
او احساس عجیبی درباره جلسه داشت.
مثال:
She had a strange forefeeling about the meeting.
معنی فارسی کلمه forefeeling
:حس پیشبینی دربارهی یک اتفاق یا واکنش در آینده.