معنی فارسی forefeelingly

B1

به صورت پیش‌بینی و با احساس درباره واقعه‌ای در آینده.

In a manner that expresses anticipation or premonition about future events.

example
معنی(example):

او به‌طور پیش‌بینی‌کننده‌ای دربارهٔ آرزوهایش برای آینده صحبت کرد.

مثال:

She spoke forefeelingly about her dreams for the future.

معنی(example):

او به‌طور پیش‌بینی‌کننده‌ای در دفترچه‌اش امروز صبح نوشت.

مثال:

He wrote forefeelingly in his journal this morning.

معنی فارسی کلمه forefeelingly

:

به صورت پیش‌بینی و با احساس درباره واقعه‌ای در آینده.