معنی فارسی forefelt

B1

حس کردن یا پیش‌بینی کردن در زمانی که تغییر یا رویدادی رخ نداده است.

To have sensed or anticipated something before it happened.

example
معنی(example):

من نیاز به تغییر راه شغفم را حس کردم.

مثال:

I forefelt the need to change my career path.

معنی(example):

او برای مدت طولانی این وضعیت را حس کرده است.

مثال:

She has forefelt this situation for a long time.

معنی فارسی کلمه forefelt

:

حس کردن یا پیش‌بینی کردن در زمانی که تغییر یا رویدادی رخ نداده است.