معنی فارسی foreglance

B1

نگاه اجمالی، نگاهی سطحی و فوری به چیزی بدون تحلیل عمیق.

A brief or cursory glance at something.

example
معنی(example):

در نگاه اول، نقاشی به نظر غیرقابل توجه می‌رسید.

مثال:

At a foreglance, the painting seemed unremarkable.

معنی(example):

او قبل از تصمیم‌گیری برای ورود به اتاق نگاهی اجمالی انداخت.

مثال:

She gave a foreglance before deciding to enter the room.

معنی فارسی کلمه foreglance

:

نگاه اجمالی، نگاهی سطحی و فوری به چیزی بدون تحلیل عمیق.