معنی فارسی foreglimpse
B1پیشنگاه، نگاهی تند و گذرا به چیزی که در آینده خواهد بود.
A brief or fleeting glimpse of something to come.
- NOUN
example
معنی(example):
من یک پیشنگاه از آینده را دیدم.
مثال:
I caught a foreglimpse of the future.
معنی(example):
پیشنگاه برنامههای آنها همه را هیجانزده کرد.
مثال:
The foreglimpse of their plans excited everyone.
معنی فارسی کلمه foreglimpse
:پیشنگاه، نگاهی تند و گذرا به چیزی که در آینده خواهد بود.