معنی فارسی foreglimpsed

B1

پیش‌نگری، دیدن یا درک سریع قبل از وقوع یک چیز.

To glimpse something briefly before it happens.

example
معنی(example):

او چالش‌هایی که پیش رو بود را پیش‌نگاه کرد.

مثال:

He foreglimpsed the challenges that lay ahead.

معنی(example):

او پیش‌نگاه یک لحظه شادی را در این رویداد داشت.

مثال:

She foreglimpsed a moment of joy at the event.

معنی فارسی کلمه foreglimpsed

:

پیش‌نگری، دیدن یا درک سریع قبل از وقوع یک چیز.