معنی فارسی forepole
B1چوب یا نشانهای که در جلو برای مشخص کردن یک مسیر قرار میگیرد.
A pole marker set in place ahead to indicate a path.
- NOUN
example
معنی(example):
چوب پیشرو آغاز مسیر را مشخص کرد.
مثال:
The forepole marked the beginning of the trail.
معنی(example):
آنها یک چوب پیشرو برای نشان دادن مسیر قرار دادند.
مثال:
They placed a forepole to signify the route.
معنی فارسی کلمه forepole
:چوب یا نشانهای که در جلو برای مشخص کردن یک مسیر قرار میگیرد.