معنی فارسی forepoint

B1

نقطه یا نشانه‌ای که به عنوان اساس یا شروع یک استدلال یا بحث به کار می‌رود.

The main point or key concept in a discussion.

example
معنی(example):

نقطه اصلی استدلال او بسیار قانع‌کننده بود.

مثال:

The forepoint of her argument was very convincing.

معنی(example):

شناسایی نقطه اصلی برای درک مفهوم حیاتی است.

مثال:

Identifying the forepoint is crucial for understanding the concept.

معنی فارسی کلمه forepoint

:

نقطه یا نشانه‌ای که به عنوان اساس یا شروع یک استدلال یا بحث به کار می‌رود.