معنی فارسی forepromise

B1

قول یا وعده‌ای که در آینده تحقق یابد.

A promise made in advance, often concerning future events.

example
معنی(example):

قول اولیه محصول در تبلیغات به طور خاص مورد اشاره قرار گرفت.

مثال:

The forepromise of the product was highlighted in the advertisement.

معنی(example):

قول اولیه او برای آینده‌ای بهتر همه را ترغیب کرد.

مثال:

Her forepromise for a better future motivated everyone.

معنی فارسی کلمه forepromise

: معنی forepromise به فارسی

قول یا وعده‌ای که در آینده تحقق یابد.