معنی فارسی foreprovided
B1فراهم شده به جلو یا پیش از موعد.
Provided in advance for future use.
- VERB
example
معنی(example):
منابع به صورت پیشنیاز فراهم شده بودند تا یک پروسه روان تضمین شود.
مثال:
The resources were foreprovided to ensure a smooth process.
معنی(example):
او با علم به اینکه کمک پیشنیاز داده شده احساس امنیت کرد.
مثال:
He felt secure knowing that help was foreprovided.
معنی فارسی کلمه foreprovided
:
فراهم شده به جلو یا پیش از موعد.