معنی فارسی foreprovision
B1فراهم کردن نیازهای اولیه برای آینده.
The act of providing in advance.
- NOUN
example
معنی(example):
فراهم کردن پیشنیاز بودجه برای پروژه ضروری است.
مثال:
The foreprovision of funding is essential for the project.
معنی(example):
آنها یک پیشنیاز فراهم کردند تا اطمینان حاصل کنند که منابع کافی خواهند داشت.
مثال:
They made a foreprovision to ensure they would have enough resources.
معنی فارسی کلمه foreprovision
:
فراهم کردن نیازهای اولیه برای آینده.