معنی فارسی forepromised
B1وعده داده شده به جلو یا آینده.
Promised in advance or beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
آنها وعده داده بودند که بسته را تا جمعه تحویل دهند.
مثال:
They forepromised to deliver the package by Friday.
معنی(example):
نتایج وعده داده شده بالاخره بعد از چند ماه به دست آمد.
مثال:
The forepromised results were finally achieved after several months.
معنی فارسی کلمه forepromised
:
وعده داده شده به جلو یا آینده.