معنی فارسی foreswear
B2به طور جدی و با قسم خوردن از چیزی دست برداشتن یا آن را ترک کردن.
To renounce or abandon a belief, claim, or practice, especially by taking an oath.
- VERB
example
معنی(example):
من تصمیم گرفتم امسال عادات بد خود را کنار بگذارم.
مثال:
I decided to foreswear my bad habits this year.
معنی(example):
او قسم خورد که به اشتباهات گذشتهاش پشت کند.
مثال:
He swore to foreswear his past mistakes.
معنی فارسی کلمه foreswear
:
به طور جدی و با قسم خوردن از چیزی دست برداشتن یا آن را ترک کردن.