معنی فارسی forklike
B1به شکل چنگال، اشاره به چیزی که شبیه به چنگال است.
Resembling a fork; having a shape similar to that of a fork.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برگها شکل چنگالی داشتند.
مثال:
The leaves had a forklike shape.
معنی(example):
این ابزار طراحی چنگالی برای بهبود کنترل داشت.
مثال:
The tool had a forklike design for better grip.
معنی فارسی کلمه forklike
:
به شکل چنگال، اشاره به چیزی که شبیه به چنگال است.