معنی فارسی forspread
B1گسترش یافتن، به طور گستردهای در یک منطقه پراکنده شدن.
To spread over an area or expand in a certain direction.
- VERB
example
معنی(example):
ریشههای گیاه تمایل دارند که به دنبال آب گسترش یابند.
مثال:
The plant's roots tend to forspread in search of water.
معنی(example):
در طول جشن، گلها شروع به گسترش در سرتاسر میدان کردند.
مثال:
During the festival, the flowers began to forspread across the field.
معنی فارسی کلمه forspread
:گسترش یافتن، به طور گستردهای در یک منطقه پراکنده شدن.