معنی فارسی forstall

B1

پیش‌دستی کردن، جلوگیری کردن از وقوع یک عمل.

To prevent something from happening by taking action in advance.

example
معنی(example):

می‌توانیم با برنامه‌ریزی پیش‌دستی کنیم تا مشکل را جلوگیری کنیم.

مثال:

We can forstall the issue by planning ahead.

معنی(example):

برای جلوگیری از هر گونه تأخیری، زودتر به جلسه رسیدیم.

مثال:

To forstall any delays, we arrived early to the meeting.

معنی فارسی کلمه forstall

:

پیش‌دستی کردن، جلوگیری کردن از وقوع یک عمل.