معنی فارسی fragmentitious
C1تکهگونه، به معنای داشتن ویژگیهای تکههایی که به هم پیوسته نیستند.
Characterized by being divided into pieces or fragments.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک تکهگونه هنرمند هم جالب و هم گیجکننده بود.
مثال:
The artist's fragmentitious style was both intriguing and perplexing.
معنی(example):
رویکرد تکهگونه او به داستانگویی توجه خواننده را جلب کرد.
مثال:
His fragmentitious approach to storytelling captured the reader's attention.
معنی فارسی کلمه fragmentitious
:تکهگونه، به معنای داشتن ویژگیهای تکههایی که به هم پیوسته نیستند.