معنی فارسی frecked

B1

فریک دار به معنای داشتن لکه‌های کوچک روی پوست است.

Having freckles; covered with small spots on the skin.

example
معنی(example):

ظاهر فریک دار دستانش جذاب بود.

مثال:

The frecked appearance of her arms was charming.

معنی(example):

او به الگوی فریک دار روی چهره‌اشAdmired.

مثال:

He admired the frecked pattern on her face.

معنی فارسی کلمه frecked

:

فریک دار به معنای داشتن لکه‌های کوچک روی پوست است.