معنی فارسی frecken

B1

فریکن به معنای لکه‌دار شدن با لکه‌های کوچک بر روی پوست است.

To develop freckles; to become covered with small spots on the skin.

example
معنی(example):

به فریکن شدن به معنای لکه‌دار شدن با فریک‌ها است.

مثال:

To frecken means to become spotted with freckles.

معنی(example):

چهره‌اش در آستانه تابستان فریکن شد.

مثال:

Her face began to frecken as summer approached.

معنی فارسی کلمه frecken

:

فریکن به معنای لکه‌دار شدن با لکه‌های کوچک بر روی پوست است.