معنی فارسی free-fell

B1

فعل گذشته سقوط آزاد به توصیف آنچه که در زمان‌های گذشته درگیر سقوط آزاد بوده، اشاره دارد.

The past tense of free-fall; to have fallen freely from a height.

verb
معنی(verb):

To drop in a state of freefall.

example
معنی(example):

او از بالای صخره به سمت آب پایین سقوط آزاد کرد.

مثال:

He free-fell from the top of the cliff into the water below.

معنی(example):

وقتی که او سقوط آزاد کرد، از شادی فریاد زد.

مثال:

When she free-fell, she screamed with excitement.

معنی فارسی کلمه free-fell

: معنی free-fell به فارسی

فعل گذشته سقوط آزاد به توصیف آنچه که در زمان‌های گذشته درگیر سقوط آزاد بوده، اشاره دارد.