معنی فارسی frenchiness

B2

حالت یا کیفیت فرانسوی بودن، معمولاً به مد یا فرهنگ اشاره دارد.

The state or quality of being French, often in terms of style or culture.

example
معنی(example):

فرانسوی بودن کافه باعث شد که حس کنیم در گوشه‌ای از پاریس هستیم.

مثال:

The frenchiness of the café made it feel like a corner of Paris.

معنی(example):

لباس‌های او یک نوع فرانسوی بودن داشت که او را از دیگران متمایز می‌کرد.

مثال:

Her clothing had a certain frenchiness that set her apart from others.

معنی فارسی کلمه frenchiness

:

حالت یا کیفیت فرانسوی بودن، معمولاً به مد یا فرهنگ اشاره دارد.