معنی فارسی frenetical

B2

فوق‌العاده پر انرژی و سریع، به طور مداوم در حال حرکت.

Characterized by fast and energetic activity.

example
معنی(example):

سرعت فرشته‌ای شهر می‌تواند خسته‌کننده باشد.

مثال:

The frenetic pace of the city can be overwhelming.

معنی(example):

آنها در یک محیط فرشته‌ای پر از انرژی کار کردند.

مثال:

They worked in a frenetic environment full of energy.

معنی فارسی کلمه frenetical

:

فوق‌العاده پر انرژی و سریع، به طور مداوم در حال حرکت.