معنی فارسی frictionized

B2

اصطکاکی شده، به حالتی اطلاق می‌شود که در آن نیروی اصطکاک افزایش یافته است.

Made to have increased friction, improving its interaction with other surfaces.

example
معنی(example):

سطح اصطکاکی شده کنترل بهتری بر وسیله نقلیه فراهم کرد.

مثال:

The frictionized surface allowed for better control of the vehicle.

معنی(example):

پس از اینکه اصطکاکی شد، مواد عملکرد به مراتب بهتری داشتند.

مثال:

After being frictionized, the materials performed significantly better.

معنی فارسی کلمه frictionized

:

اصطکاکی شده، به حالتی اطلاق می‌شود که در آن نیروی اصطکاک افزایش یافته است.