معنی فارسی frictionally
B1به طور مربوط به اصطکاک، در زمینه فیزیک به حرکتی اطلاق میشود که تحت تأثیر نیروی اصطکاک انجام میگیرد.
In a manner relating to friction, particularly in physics relating to movement affected by frictional forces.
- ADVERB
example
معنی(example):
ماشین به طور اصطکاکی متوقف شد و در حین سر خوردن کند شد.
مثال:
The car stopped frictionally, slowing down as it skidded.
معنی(example):
اجسام میتوانند به طور اصطکاکی بر روی سطوح مختلف حرکت کنند.
مثال:
Objects can move frictionally across different surfaces.
معنی فارسی کلمه frictionally
:به طور مربوط به اصطکاک، در زمینه فیزیک به حرکتی اطلاق میشود که تحت تأثیر نیروی اصطکاک انجام میگیرد.