معنی فارسی frictionlessly
B2بدون اصطکاک، به طوریکه هیچ نیروی مقاومتی وجود نداشته باشد.
In a manner that allows movement without friction opposing it.
- ADVERB
example
معنی(example):
تکنولوژی پیشرفته امکان حرکت بدون اصطکاک را فراهم میکند.
مثال:
The advanced technology allows for movement frictionlessly.
معنی(example):
توپها به طور بدون اصطکاک بر روی سطح صاف حرکت کردند.
مثال:
The balls traveled frictionlessly across the smooth surface.
معنی فارسی کلمه frictionlessly
:بدون اصطکاک، به طوریکه هیچ نیروی مقاومتی وجود نداشته باشد.