معنی فارسی frontality
C1به حالت یا ویژگی نمای جلو یا رو به جلو در هنر یا معماری اشاره دارد.
The quality of being frontal or oriented towards the front.
- NOUN
example
معنی(example):
جلوه جلویی مجسمه آن را جالب توجه میکند.
مثال:
The frontality of the sculpture makes it captivating.
معنی(example):
هنرمندان معمولاً در آثار خود به جلوه جلویی میپردازند.
مثال:
Artists often explore frontality in their works.
معنی فارسی کلمه frontality
:به حالت یا ویژگی نمای جلو یا رو به جلو در هنر یا معماری اشاره دارد.