معنی فارسی frontstall
B1یک دکه یا غرفه در قسمت جلویی یک بازار یا نمایشگاه که معمولاً برای فروش کالاها استفاده میشود.
A stall or booth located at the front of a market or fair, typically used for selling goods.
- NOUN
example
معنی(example):
بازار یک دکه جلویی داشت که میوه و سبزیجات تازه میفروخت.
مثال:
The market had a frontstall selling fresh produce.
معنی(example):
او یک دکه جلویی برای به نمایش گذاشتن صنایع دستی خود برپا کرد.
مثال:
He set up a frontstall to showcase his handmade crafts.
معنی فارسی کلمه frontstall
:یک دکه یا غرفه در قسمت جلویی یک بازار یا نمایشگاه که معمولاً برای فروش کالاها استفاده میشود.