معنی فارسی frownless
B1بدون حالت اخم، خوشبخت و شاداب.
Without a frown; cheerful or happy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صورت بدون اخم کودک با شادی روشن شد.
مثال:
The child's frownless face lit up with joy.
معنی(example):
او در آثار هنریاش، حالات بدون اخم را ترجیح داد.
مثال:
He preferred frownless expressions in his artwork.
معنی فارسی کلمه frownless
:بدون حالت اخم، خوشبخت و شاداب.