معنی فارسی frowsily

B1

به معنای نا مرتب و نامنظم، به ویژه در زمینه ظاهر.

In a slovenly or untidy manner.

example
معنی(example):

او به صورت نامرتب لباس پوشید، با لباس‌های ناهماهنگ و موی نامنظم.

مثال:

He dressed frowsily, with mismatched clothes and messy hair.

معنی(example):

اتاق به صورت نامرتب چیده شده، جو بی‌توجهی داشت.

مثال:

The frowsily arranged room had an air of neglect.

معنی فارسی کلمه frowsily

:

به معنای نا مرتب و نامنظم، به ویژه در زمینه ظاهر.