معنی فارسی frowsiness
B1خوابآلودگی یا احساس کسل و تنبل بودن.
The state of being drowsy or sleepy.
- NOUN
example
معنی(example):
نامرتبی اتاق نشان میدهد که مدتی تمیز نشده است.
مثال:
The frowsiness of the room suggested it hadn't been cleaned in a while.
معنی(example):
او در جلسات با خوابآلودگی پس از ناهار دست و پنجه نرم میکند.
مثال:
He struggles with post-lunch frowsiness during meetings.
معنی فارسی کلمه frowsiness
:خوابآلودگی یا احساس کسل و تنبل بودن.