معنی فارسی fulgurant

B2

فلقی، به معنای بلافاصله و ناگهانی، غالباً به زودی و به شکل چشمگیر.

Dazzling or brilliant; characterized by a sudden or striking arrival.

example
معنی(example):

تأثیر فلقی شهاب‌سنگ همه را شوکه کرد.

مثال:

The fulgurant impact of the meteor shocked everyone.

معنی(example):

او ورودی فلقی به مهمانی داشت.

مثال:

She made a fulgurant entrance at the party.

معنی فارسی کلمه fulgurant

:

فلقی، به معنای بلافاصله و ناگهانی، غالباً به زودی و به شکل چشمگیر.