معنی فارسی fulgurantly

B2

فلقی، به معنای به گونه‌ای درخشان و ناگهانی، به ویژه در نحوه بیان یا حرکت.

In a dazzling or brilliant manner; marked by impressive suddenness.

example
معنی(example):

او به صورت فلقی صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

He spoke fulgurantly, capturing everyone's attention.

معنی(example):

رقاص به شکل فلقی در صحنه حرکت کرد.

مثال:

The dancer moved fulgurantly across the stage.

معنی فارسی کلمه fulgurantly

:

فلقی، به معنای به گونه‌ای درخشان و ناگهانی، به ویژه در نحوه بیان یا حرکت.