معنی فارسی gauntleted
B1دستکشدار، به معنای استفاده از دستکشهای سنگین و محافظ در فعالیتهای نظامی یا مبارزاتی.
Wearing or having gauntlets as part of armor; furnished with protective gloves.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شوالیه قبل از نبرد دستش را دستکش پوشید.
مثال:
The knight gauntleted his hand before the duel.
معنی(example):
او برای جشنواره قرون وسطی لباس دستکشدار پوشید.
مثال:
She wore a gauntleted costume for the medieval festival.
معنی فارسی کلمه gauntleted
:
دستکشدار، به معنای استفاده از دستکشهای سنگین و محافظ در فعالیتهای نظامی یا مبارزاتی.