معنی فارسی gaunty
B2بیجان، اشاره به چیزی که نماد عدم نشاط و زندگی است.
Pale and thin; lacking vitality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت بیجان در چشمانداز بیثمر تنها ایستاده بود.
مثال:
The gaunty tree stood alone in the barren landscape.
معنی(example):
ظاهر بیجان او دوستانش را نگران کرد.
مثال:
Her gaunty appearance worried her friends.
معنی فارسی کلمه gaunty
:
بیجان، اشاره به چیزی که نماد عدم نشاط و زندگی است.