معنی فارسی gimbri

B1

یک ساز موسیقی سنتی از شمال آفریقا که معمولاً در فرهنگ‌های بومی استفاده می‌شود.

A traditional lute-like musical instrument from North Africa.

example
معنی(example):

موسیقی‌دان در جشنواره گیمبری نواخت.

مثال:

The musician played the gimbri at the festival.

معنی(example):

او یاد گرفت که گیمبری را از پدربزرگش بنوازد.

مثال:

He learned to play the gimbri from his grandfather.

معنی فارسی کلمه gimbri

:

یک ساز موسیقی سنتی از شمال آفریقا که معمولاً در فرهنگ‌های بومی استفاده می‌شود.